♥♥ حکایت عمر انسان ♥♥
خدا خر را آفريد و به او گفت:
تو بار خواهي برد، از زماني که
تابش آفتاب آغاز مي شود تا زماني
که تاريکي شب سر مي رسد.و همواره بر
پشت تو باري سنگين خواهد بود.و تو
علف خواهي خورد و از عقل بي بهره
خواهي بود و پنجاه سال عمر خواهي
کرد و تو يک خر خواهي
بود.
خر به خداوند پاسخ داد:
خداوندا! من مي خواهم خر باشم،
اما پنجاه سال براي خري همچون من
عمري طولاني است. پس کاري کن فقط
بيست سال زندگي کنم و خداوند آرزوي
خر را برآورده کرد
خدا سگ را آفريد و به او گفت:
...
... Read More